loading...
15شهید طایفه فاریابی
ناشناس بازدید : 44 شنبه 07 بهمن 1391 نظرات (0)
زندگی نامه شهید مفقودالجسد دادمراد فاریابی

در سال 1342 اوج قیام امام خمینی بر علیه استبداد و استکبار بود که بعد از آن ، وقتی امام را دستگیر کردند و به تهران بردند مزدوران شاه از امام پرسیدند که با پشتوانه کدام نیرو قیام کرده ای وسربازان تو کجا هستند امام پاسخ عجیبی به مزدوران شاه داد که هیچ کس معنای آن را ندانست و چه بسا مورد تمسخر هم قرار گرفت ، امام در پاسخ فرمودند: « سربازان من در گهواره ها هستند » و در همان سال در روستایی که کیلومترها با تهران فاصله داشت کودکی متولد شد که نامش را دادمراد نهادند تا آیت حقی باشد درصحت حرف حضرت روح الله

آری؛ سال 1342 در روستایی بنام قنات سامان در بخش ساردوئیه از توابع شهرستان جیرفت کودکی متولد شد که نامش را دادمراد نهادند او در خانواده ای متدین و زحمت کش و مستضعف متولد شد و رشد جسمی و روحی خود را آغاز کرد و در هفت سالگی در دبستان عشایری قنات سامان مشغول کسب علم شد و با هزاران رنج و زحمت مقطع ابتدائی را به پایان رساند اما علی رغم ضریب هوشی بالا به علت فقر و تنگدستی و عدم امکانات آموزشی در مقطع تحصیلی بالاتر ترک تحصیل نمود و در کنار خانواده به کشاورزی و دامپروری مشغول شد ، دادمراد از همان کودکی به انجام فرائض دینی مقید بود.

وحالا که از نظر جسمی کاملا قوام یافته بود ، در کنار رشد جسمی ، اخلاق و دیانت هم در او رشد نمایانی کرده بود و جوان بالنده ای شده بود ، هر چند قوی هیکل و درشت اندام شده بود اما خیلی خاکی و مردمی بود و از نظر اخلاق و رفتار الگوی جوانان طایفه شده بود و بسیار متواضع و مؤدب بود و علت عقب ماندگی منطقه خود را در کلیه ابعاد ، رژیم پهلوی و عمالش می دانست و به همین دلیل از رژیم منهوس پهلوی نفرت داشت و با شروع نهضت عمومی مردم ایران برعلیه رژیم جبار ستم شاهی او نیز در تظاهرات بر علیه رژیم شرکت می نمود…

او برای خدمت مقدس سربازی در تاریخ 18/10/61 جهت دوره رزم مقدماتی و فراگیری فنون نظامی به مرکز آموزش 05 کرمان اعزام شد و در گروهان 6 ازگردان 4 آموزش دید وسپس در تاریخ 16/1/62 با قطار به تهران رفت و از تهران به اهواز حرکت کرد و دو روز بعد به اهواز رسید وساعت  9صبح با اتوبوس ارتش از پل کرخه عبور کردند و به قرارگاه لشکر 21 حمزه سیدالشهدا (ع) وارد شدند که آنجا طی تقسیم بندی به گردان 131 از تیپ 1 اختصاص یافت و سپس به طرف منطقه موسیان حرکت کردند که در آنجا نیروهای پیاده دو لشکر؛ 21 حمزه سیدالشهدا(ع) ارتش و 41 ثارالله سپاه مستقر بودند و همه مجاهدان و رزمندگان اسلام در کنار هم آماده عملیات حماسه ساز والفجر 1 بودند ، دادمراد تیربارچی بود وهمچون فدائیان صدراسلام ، داوطلبانه آمادگی خود را برای اجرای هرگونه عملیاتی اعلام کرده بود.

غروب 21/1/62 عازم خط مقدم شد در حالی که یک تیربار« ژ3 » در دست داشت و نوار فشنگ را به دور گردن و کمر خود بسته بود. همان غروب با صدور فرمان عملیات با رمز« یاالله یاالله » دادمراد با بقیه رزمندگان به لشکرهای دشمن یورش بردند و پس از درگیریهای شدید و به درک واصل کردن و اسیر کردن تعداد زیادی از نیروه های عراقی ؛ یک روز بعد یعنی درمورخه 22/1/62 شهرک زبیدات عراق به تصرف رزمندگان اسلام درآمد و شبانه از آن عبور کردند و با توجه به پیشروی 12 کیلومتری به خاک دشمن ، مهمات تیربار دادمراد در حین درگیری حدود ساعت 3 بامداد تمام شد.

ولی دادمراد شیعه علی(ع) بود و مرد میدان جنگ و بعد از 20 سال به عنوان سرباز روح الله پا به عرصه وجود  گذاشته بود تا آیتی باشد بر صدق حرف حضرت روح الله. و او تجلی کامل حرف امامش بود که فرموده بود: «ما مرد جنگیم و از جنگ نمی هراسیم» آری ترس در قاموس مردانی چون او راهی نداشت

دادمراد بعد از اینکه مهمات تیربارش تمام شد اسلحه « ژ3 » یک مجروح را با چهار خشابش را برداشت و به همرزمش گفت: تو این مجروح را به داخل کانال برسان و من به پیشروی ادامه می دهم و او در تاریکی و ظلمت شب به پیشروی خود ادامه داد تا آنجا که با خون خود ظلمت را درید و بشارت صبح را برای آیندگان به ارمغان آورد و معبری از نور به آسمان گشود و روحش را برای حیات ابدی به جوار امن الهی برد و این است که عالم در تسخیر خون شهید است.

او به حقیقت کربلا رسید ، اما برای آرامگاه جسمش بقیع را برانگیخت و فاطمی شد.


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 3
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 6
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 19
  • بازدید ماه : 15
  • بازدید سال : 668
  • بازدید کلی : 7,071